همین اول بگم که در کمال صداقت اعتراف می کنم چند روزی بود که این موضوع ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود و یه خورده هم کلا" دمغ بودم و دوست داشتم حسم رو منتقل کنم اما نه به شما خواننده ها بلکه به نوشته هام و وبلاگم...اما طبق معمول به نوشته هام یه چاشنیه طنز هم اضافه می کنم که خسته کننده نشه....

همه ی ما تو زندگیمون یه سری وسایل شخصی داریم که برامون ارزش دارن و بهشون تعلق خاصی داریم....اگه پیشمون نباشن دلمون یه جوریه و نمیخوایم هیچ جوره از دستشون بدیم...این وسایل امکان داره یه سری وسایل خصوصیه خصوصی باشه که اگه لو برن دیگه نمی تونی تو هیچ جمعی سرت رو بالا بگیری مثلا" یه چیزی شبیه دفترچه ی یادداشت های روزانه و خاطراتتون..یه سری از وسایلتون هم هست که اگه یه شب پیشتون نباشه خوابتون نمی گیره و باید حتما" خیالتون جمع باشه که اون سرجاش هست بهش شب بخیر بگید و برید بخوابید....حالا نمی دونم چنین وسایل و اشیایی تو زندگی شخصی شما وجود داره یا نه؟!!!برای من چنین وسایلی وجود خارجی دارن...  چند روزه دارم به این موضوع فکر می کنم که اگه یه روزی رو به قبله شدم و به دیار باقی شتافتم چه بر سر این وسایلم میاد؟!!!!

مهم ترین وسیله ی در حال حاضر تو زندگی ام دوربینمه...چیزی که اگه یه شب تو خونه نباشه من جدی جدی خوابم نمیبره....مثلا" اگه یه شخصی بخواد بیاد و اونو ازم قرض بگیره خواهشا" تا آخر شب بهم برش گردونه...آیا شما راضی هستید که من تا خوده خوده صبح بیدار باشم؟!!!!مطمئنا" شما منو درک خواهید کرد و منو یه آدم خسیس و مال دوست نخواهید دونست...از حسن توجه شما متشکرم!!!!و حالا اون چیزی که تو این پست جای بحث داره اینه که اون روزی که من رو به قبله شدم و بعدش راهی قبرستون شدم چی بر سر دوربین نازنینم میاد؟!!!!!خواهشا" به حرفام نخندید...البته خودم هم خنده ام می گیره اما خب ذهنم رو مشغول کرده بود...چیکار می کردم؟!!!می ریختم تو دلم تا بترکم؟!!!!خب بریم سر بحث دوربین....مطمئنم تا روز چهلم یا با اندکی خوش بینی تا مراسم سالگرد کسی به دوربینم نزدیک نمیشه...البته فکر کنم تا وقتی که شوور اجازه نده تا قیامه قیامت هم کسی جرات نمی کنه به دوربینم نزدیک بشه...جنم رو دارید دیگه؟!!!!!حالا من اینجا وصیت می کنم تا تکلیف برای همه روشن شه..کسایی که اینجا ازشون نام برده میشه می تونن با ۵۰ تا تک تومن به وسایل من دسترسی پیدا کنن...چطور؟!!!!!اینجوری که یه پرینت از این پستم بگیرن و به شوور نشون بدن...مطمئنا" شوور بعد از دقایقی اشک ریختن وسیله ی مورد نظر رو تقدیمشون خواهد کرد...عشق رو دارید دیگه؟!!!!حالا بعد از مرگم دوربین میرسد به......خواهر شوور کوچیکه!!!!!گزینه های زیادی مبتنی بر اینکه دوربین به کیا برسه وجود داشت اما فکر کنم من به حق ترین کار ممکن رو کردم...خواهر شوور کوچیکه مدام در حال عکاسی از غذاها و کیک هاشه...پس از همه واجب تره...از قرار معلوم دوربینش هم قاطی کرده پس دیگه رسیدن دوربین به ایشون از اوجب واجباته...مبارکت باشه!!!!(البته پس از مرگم)اما باید یه قولی بده!!!هر شاتی که زدی یه دونه فاتحه و صلوات نثار روح پاکم کنی!!!!فکر کنم معامله ی خوبی بشه...اگه هفته ی ای یه بارم بخوای ازش استفاده کنی و چند تایی هم باهاش عکس بندازی به عبارتی میشه کلی فاتحه و صلوات در ماه...دیگه یه مرده چه چیزی بهتر از این میخواد؟!!!!هان؟!!!!

میرسیم به دومین شی با ارزش زندگیم که فکر نکنم به درد کسی بخوره..اونم آلبوم عکس عروسی مونه....حتی فکر نکنم شوور هم از جاش خبر دار باشه!!!!نه اینکه من بهش نگفته باشم....نه....خودش از بس حواسش جمعه و همش من آلبوم رو سرجاش گذاشتم فکر نکنم بدونه...اما بازماندگان محترم اگه خواستید صورت زیبای این مرحوم (یعنی بنده) رو در روز عروسی اش ببینید می تونید بیاید و برای ساعتی تو دستش بگیرید و حالش رو ببرید!!!آدرسش هم:اولین کمد تو اتاق کاره....اگه نتونستید پیداش کنید با کمال پررویی همه ی کمد و بلکم اتاق رو بهم بریزید...خیالتون تخت..کسی نیست براتون غرغر کنه!!!!

شی بعدی رو به هیچ وجه دلم نمیخواد کسی ببینه...اگه زمان مرگم رو می دونستم خودم قبل از مرگ آتیشش می زدم و اون شی دو تا از دفتر یادداشت های روزانه و خاطراتمه....که تقریبا" از کلاس اول راهنمایی توش می نگاشتم....بلایی که امکان داره سر این دفترهام بیاد اینه که شوور همه رو یه جا بدون اینکه بدونه چیه بده به نون خشکی یا نمکی!!!!کاره دیگه!!!!البته این جوری روح من بیشتر در آرامشه....چون حداقل هیچ آشنایی دیگه اونا رو نمی خونه مگر اینکه از بخت و اقبال زیاد کارگر یا صاحب نون خشکی فامیل یا آشنا از آب دربیاد....اینو دیگه کجای روحم جا بدم؟!!!!

اگه مرگم همین وقتا باشه که یه مورد دیگه هم می مونه و اون لباسایی که تازه خریدم و همشون نوئه نوئن!!!!حتی یه بارم نپوشیدمشون....بعد از مرگم اگه که اندازه تون شد(منظورم دور و بریای خودم هستن)که هیچی بدون خون و خونریزی بین خودتون تقسیمشون کنید اگه هم که اندازه تون نشد که احتمال این مورد بیشتره(روح مانکن و خودشیفته)لطفا" از طرف من به یه مستمند خوشتیپ تقدیمش کنید...

این وسایلی که عرض کردم به عنوان نمونه بود وگرنه خیلی چیزای دیگه هستن که خیلی برام با ارزش ترن و جای بحث زیادی دارن....مثل نقاشی هام....اسکیس های دوران دانشجویی ام...کارهای دوران دانشجویی ام...بوم و سه پایه ی نقاشی ام....و خیلی چیزای دیگه....اما تا همین جا بسه دیگه!!!!!دیگه ادامه نمیدم...تا ساختن پستی جدید از روی خلاقیت محض خدانگهدارتان....


پ.ن:دور از جونهای گرامیتون اما بد نیست ذهن های مبارک شما هم به این موضوع یه تلنگری بزنه و بهش فکر کنه!!!

پ.ن:دلم خواست این پست رو عمومی بنویسم...حرفیه؟!!!!